نویسنده: صلاحالدین عباسی
پیشگفتار
مدتی است که کتابها و مقالاتی منتشر میشوند تا اسلام و کرد را نسبت به هم مشتبه سازند. در این نوع کتابها آمده است که وقتی اسلام به کردستان[1] آمد و هنگامی که مسلمین با کردها روبرو شدند جنگهای سختی درگرفته است، صدها نفر از سپاه مسلمین و اصحاب رسول خدا کشته شدهاند، هزاران نفر از کردها نیزبه قتل رسیدهاند، شهرها و روستاهای کردستان غارت شدهاند، و پیرمردان وپیرزنان و کودکان قتل عام شدهاند، زنان و دختران کرد را به کنیزی گرفتهاند، جوانان به اسارت و بردگی برده شدهاند و تمدن وعظمت کردها نابود شد. و حتی بعضاً دیده میشود که اصرار بر کرد بودن سلسله ساسانی مینمایند و انقراض سلسله ساسانی را انقراض حکوت کردی میدانند، شهر بانه را قتلگاه یاران رسول خدا مینمایانند و به تاریخسازی میپردازند. این مطالب به بحثهای مجالس عامیانه هم کشیده شده است و حتی مشاهده میشود افراد متدین و روحانیون و طلاب هم به دلیل نداشتن منبع خاص مطالعاتی، تحت تأثیر این اخبار واقع شده و یا توانایی دفاع و ارائه درست وقایع تاریخی را ندارند. هدف چیست؟ و نتیجه این کار به کجا میانجامد؟ چرا ریشه هویت کردها مورد هجوم و تشکیک واقع شده است؟
هویت هر ملتی بر سه پایه قرار دارد: 1- تاریخ 2- فرهنگ 3- مذهب. کُردها تا این تاریخ حدود 2700 سال سابقه تاریخی مدون دارند که از این مدت 1300 سال در قبل از اسلام و 1400 سال در اسلام سپری شده است. فرهنگ کُردها کاملاً متأثر از اعتقادات و دستورات و حلالها و حرامهای اسلامی است. نویسندگان و شعرای کُرد از تاثیرات بیشتری برخوردارند. اسلام در زندگی روزمره کُردها و آداب و رسوم و جشنها و اعیاد و عزا و ازدواج کُردستان حضور اصلی دارد و اشخاص نماینده مذهبی مثل روحانیون و شیوخ و طلاب و دراویش و صوفیان، و اماکن مذهبی مثل مسجد و تکیه و خانقاه و مقابر و زیارتگاهها از چنان احترامی برخوردارند که هیچ چیز دیگر قابل مقابله و مقایسه با آنها نیست. چه بسیار اختلافات اجتماعی و عشایری و خانوادگی و حتی ملی با دخالت یک مقام دینی به آسانی قابل حل و رفع میشود.
مراسم اسلامی مثل نماز و روزه و حج و قربانی و تشییع جنازه و ذکر دعای خانقاهها و تکیهها از رونق بسیاری در شهر و روستا برخوردار است و حتی دیده میشود فرد نالایقی تنها به دلیل اینکه فرزند یک روحانی است یا از خانواده شیوخ و بزرگان دین برخواسته در میان مردم از احترام خاصی برخوردار است. از طرف دیگر اکثریت قریب به اتفاق کُردها مسلمان هستند و از یکی از شاخههای مذهبی آن پیروی می کنند که آمار آن از حداقل 95 الی 99 درصد تغییر میکند. اگر یزیدیها و علویان و اهل حق را شاخههایی از اسلام بدانیم بیش از 99% کُردها مسلمان میباشند و عدهای محدود تابع ادیان مسیحی و زرتشتی و غیره هستند. یعنی اگر جمعیت کُردها را در حال حاضر چهل و پنج میلیون نفر بدانیم، واقعاً نمیتوان چهارصد و پنجاه هزار نفر غیر مسلمان در میان کُردها پیدا کرد و اگر همان دستهایی که میخواهند کردها و اسلام را نسبت به هم مشتبه سازند میخواهند علویان و یزیدیان و اهل حق را خارج از اسلام بنمایانند این امر دیگری است، که اگر این موضوع را به حساب آوریم باز هم جمعیت آنها به سه میلیون نمیرسد هر چند اکثریت قریب به اتفاق این طوایف اعتقادات خود را شعبهای از اسلام میدانند. پس اسلام شالوده هویت کُردهاست و تاریخ و فرهنگ و دینی بدون اسلام برای کُردها نمیتوان تصور کرد، و اگر کسانی هم، برای اغراضی، دنبال این ناکجا آباد میگردند در واقع تیشه به ریشه کُرد و کُردیت میزنند و در پی نابودی هویت کُردها هستند، و نابودی هویت هر ملتی به نابودی آن ملت خواهد انجامید.
من این کتاب را برای دفاع از اسلام ننوشتهام. بلکه هدفم دفاع از ملت کُرد است. چرا که میدانم اسلام به دفاع من نیازی ندارد و مدافعین زیادی دارد و وجود اسلام وابسته به وجود کُردها نیست. اگر تمام کُردها هم مسلمان نمیشدند باز هم اسلام هست و خواهد بود و لی وجود کُردستان را به اسلام وابسته میدانم چرا که اسلام اکنون نه فقط بعنوان یک دین بلکه بعنوان هویت برای کُردها مطرح است.
در این کتاب به اسلام بعنوان یک دین نگاه نکردهام، این موضوع خارج از تخصص و مطالعه و هدف من است، بلکه به اسلام در کردستان بعنوان یک هویت که در تاریخ و فرهنگ و اعتقادات کُردها جاری و ساری است نگریستهایم. هدف من اثبات یا ردّ حقانیت و درستی و بزرگی دین اسلام نیست، هدف من اثبات هویت دار بودن و ریشهدار بودن و اصلاً بودن ملتی است به نام کُرد. ملتی که دارای سابقه تاریخی طولانی و افتخارآمیز است، ملتی که دارای فرهنگی قوی و پربار است، ملتی که، علیرغم پارچه پارچه شدن و تقسیم شدن براساس سیاستهای استعماری، وجود دارد، زندگی میکند، نفس میکشد و حرف میزند و تاریخ میسازد و به سرنوشت خود علاقهمند است.
من معتقدم در تاریخ ملتی، وجود نداشته است که مذهب و دین نداشته باشد و در آینده هم ملتی را نمیتوان تصور کرد که فاقد دین باشد. میتوان در میان هرملتی افراد معدودی را یافت که مدعی لامذهبی و بی دینی و حتی بیخدائی باشند (که آنها هم بر این ادعایشان در مواقع خاص و بحرانی چقدر پایبند هستند موضوعی است) ولی نمیتوان ملتی را بیدین و بیخدا تصور کرد. ایدئولوژیها و مکاتب و حکومتهایی بودهاند که بسیار کوشیدند برای جمع کردن تمام قدرت در دست خود و حزب خود، ملتهای تحت سلطه شان را لامذهب بار بیاورند، نسلها سپری شد و آنها از تمام امکانات تبلیغی و تطمیعی و رعب آور استفاده کردند ولی به محض سست شدنشان ملتهای تابعه آنها مذهبی ترین و حتی خرافی ترین ملل جهان گشتند. پس نمیتوان آیندهای برای ملت کُرد هم تصور کرد که لامذهب باشند. به همین دلیل ضرورتی نداشت و ندارد که من هدفم از نوشتن این کتاب دفاع از اسلام باشد.
من میدانم بدون نگاه درست به اسلام نمیتوان به 1400 سال از 2700 سال تاریخ کُردها، که سال به سال در حال فزونی هم است، درست نگاه کرد. به شعر کُردها، به گذشته کُردها، به ادبیات و داستانهای فولکلوریک کُردها، به آداب و رسوم کُردها، به عرفان کُردها و به همه چیز کُردها.کسیکه هویت اسلامی کُردها را بزرگ نشمارد به حاجی قادر و خانی و نالی و وفایی و قانع و پیرمرد و بدلیسی و… توهین کرده است. صارم بگ و شیخ سعید و شیخ محمود و شیخ عبدالله افندی و قاضی محمد و ملامصطفی و بنیانگذاران «ژ.ک» و... را کوچک کرده است. کسیکه ریشهدار بودن اسلام در هویت کُردها را زیر سؤال ببرد، کُردها را زیر سؤال میبرد و کُردها دیر یا زود متوجه این خیانت خواهند شد.
این افراد ازصدراسلام شروع کردهاند. ریشه ورود اسلام را زیر سؤال بردهاند. میخواهند با تحریف تاریخ و با استفاده از کمبود تحقیقات شایع کنند که اسلام در بدو ورودش به کُردستان، کُردها را قلع و قمع و تاراج و غارت کرد و تمدن و حکومت کُردی را نابود کرد. آیا چنین بود؟ این کتاب به این سؤال پاسخ مستدل میدهد و از هویت کُردها دفاع میکند.
نام آنرا «کردستان چگونه آزاد شد؟» گذاشتهام. چرا که کُردها در زمان ماد صاحب تمدن و حکومت و پرچم و پادشاه و پایتخت و رعیت و نظم و نظام بودند، کُردها در چهار چوب قوانین خود آزاد بودند. ولی کوروش هخامنشی استقلال و آزادی را از آنها گرفت. از آن زمان 1100 سال گذشت، کُردها برای رسیدن به مجد و عظمت و استقلال گذشته قیامها کردند. برای به دست آوردن مجدد آزادی نقشه ها کشیدند، خونها دادند و فداکاریها کردند. ولی ممکن نشد.
هخامنشیان توسط سلوکیان و سلوکیان توسط اشکانیان و آنها هم توسط ساسانیان ساقط گشتند. در این همه سال، غیر از دو بار، اسمی از کُرد و کردستان در هیچ منبع باستانی، مشاهده نمیشود. تمام این پادشاهان در این امر متفق بودند که ملتی به نام کُرد وجود ندارد و نباید مطرح شود، و نباید از آن اسمی آورده شود. این حکومتها در طول این همه سال آثار و نشانه های تمدن کُردها را غارت کردند و به تاراج بردند و نام کُرد را از آن زدودند.
با ظهور اسلام ققنوس آزادی کُردها از زیر خاکستر قرنها سر برآورد، کردها با اسلام همراه شدند و برای اولین بار آزاد گشتند. و مسلمین با همراهی کُردها توانستند که طومار سلسله قدرتمند ساسانی را در هم پیچند. مسلمانان با ایران و ایرانی نجنگیدند بلکه با سلسله پادشاهان و فرماندهان و مزدوران ساسانی جنگیدند. کسانی در مقابل ورود اسلام مقاومت کردند و از بین اسلام و جزیه و جنگ، سومی را انتخاب کردند که نام و نانشان را در خطر میدیدند و الا آنان که نامی برایشان باقی نگذاشته بودند و نانی را در خطر نمیدیدند و در پایین ترین طبقات سیستم طبقاتی قرار داده شده بودند چه انگیزهای برای دفاع داشتند؟در مقابلِ آنچه بدست می آوردند، چه چیزی را از دست میدادند؟ ایران نبود که در مقابل اسلام شکست خورد، ساسانیان بودند که در مقابل مسلمین شکست خوردند. به همین دلیل ساسانی از بین رفت، حضورش به تاریخ پیوست ولی ایران و ایرانی باقی ماند. ملت ایران، اعم از فارس و کُرد، قدرتمند تر از گذشته شد و خصوصاً کردها حضور شایسته خودرا نمایاندند. نام کرد و کردستان زنده و وارد تاریخ شد. و کُردها از سلطه هویت بر بادده یازده قرنه رستند و حتی به مقام رهبری جهان اسلام هم دست یافتند. ملتی که موجودیتش نفی و انکار شده بود و فرصتها را از وی سلب کرده بودند و یازده قرن او را در طبقات اسفل اجتماعی و سیاسی قرار داده بودند، آزاد شد و به دلیل لیاقت و استعدادی که داشت، علیرغم آن همه سرکوب طویل المدت به آسانی هویت خود را با اسلام آزاد و اصلاح کرد و در مقابل هجوم صلیبیان از کیان هویتش به دفاع برخواست و به دومین آزاد کننده بیت المقدس تبدیل گردید. و جدا از مسایل سیاسی و نظامی، در علوم نجوم و ریاضی و تفسیر و فقه و صرف و نحو و تاریخ و ادبیات و شعر و قرائت قرآن و... خدمات متقابلی به تمدن اسلامی ارائه نمود. این ملت چنین آزاد شد، ولی دریغا و متأسفانه قرنها بعد، قدرت مداران این آزادی را به وی روا ندیدند و او را مجدداً به زیر سلطه کشیدند، و کردستان در زمان صفویان به دو ناحیه کردستان شرقی و کردستان غربی تقسیم شد و بعد از جنگ جهانی اول استعمارگران غربی، که هنوز کینه صلاح الدین ایوبی را به دل داشتند، با همکاری و دسیسه آتاتورک کُردها را به پنج بخش تقسیم کردند. و اکنون که دیدهاند کُردها با این اقدامات نابود نمی شوند، با زیر سؤال بردن و ایجاد شک و شبهه در ریشه هویت کُردها، میخواهند آنها را بی ریشه وبی هویت نمایند. باید هشیار بود.
محور اصلی این کتاب سلسله کتابهای استاد حسن محمود حمهکریم به نام « خوێندنهوهیهکی نوێ بو مێژووی کورد » ( مطالعهای جدید برای تاریخ کُرد ) خصوصاً کتاب « کوردستان لهبهردهم فتوحاتی ئیسلامیدا » ( کردستان در مقابل فتوحات اسلام ) است. ضمن مراجعه به اکثر منابع ایشان به منابع جدید دیگری هم مراجعه کردهام که در آخر کتاب به آنها اشاره نمودهام. در اینجا باید اشاره کنم که به دلیل حاکمیت تفکر « حفظ شفاهی تاریخ » به جای « حفظ مکتوب آن » در میان جامعه های گذشته مشرق زمین، تاریخ آن دوران مدتها بعد نوشته شده است. تاریخ صدر اسلام هم به این نقص بزرگ گرفتار است.
تاریخ وفات تعدادی از مورخین بسیار مشهور اسلامی به شرح زیر میباشد.
1ـ واقدی متوفای 207 هـ ( 823 م )
2ـ ابن قتیبه متوفای 270 هـ ( 883 م )
3ـ بلاذری متوفای 279 هـ ( 892 م )
4ـ یعقوبی متوفای 284 هـ ( 897 م )
5ـ دینوری متوفای 290 هـ ( 902 م )
6ـ طبری متوفای 310 هـ ( 922 م )
7ـ مسعودی متوفای 346 هـ ( 957 م )
8ـ ابن اثیر متوفای 639 هـ ( 1232 م )
9ـ ابن کثیر متوفای 774 هـ ( 1372 م )
چنانچه ملاحضه میشود آنها 2 الی 8 قرن با دوران صدر اسلام اختلاف زمانی داشتهاند.
یکی از اساتید تاریخ در خاطراتش چنین نوشته است: « روز اول کلاس درس دورهی دکترای تاریخ در دانشگاه سوربن فرانسه بود. هنوز چند دقیقهای از ورود استاد نگذشته بود که یک نفر به سرعت وارد کلاس شد و چند تیر شلیک کرد و خارج شد، بعد از آرام شدن کلاس، استاد درخواست کرد که هر کدام از ما در پنج سطر شرح ماوقع را بنویسیم، وقتی شرحها خوانده شدند بیش از دوازده نظر متفاوت از طرف جمع 18 نفری، مطرح شده بود استاد توضیح داد از واقعهای که شاهد آن بودهاید تا این حد گزارشات متفاوت و متضاد دادهاید. پس کسانی که براساس روایات شما یا کسانی که قرنها بعد تاریخ یک جریان را نوشتهاند تا چه حد توانستهاند حق مطلب را ادا کنند؟ دوستان تاریخ یعنی این»
به همین دلیل در کتب تاریخ مثل طبری، ابن اثیر، ابن کثیر روایات بسیار متناقضی وجود دارد، به قول طبری هر چه را شنیدهاند، در کتابشان آوردهاند و مسئولیت صحت و سقم آنرا بر عهده راوی گذاشتهاند. بگذریم از این هم که دشمنان و مخالفان گوناگون و دانای اسلام و اصحاب و یاران رسول خدا، که بسیار فراوان هم بودند، از تاریخ سازی و بدگویی ابایی نداشتند و دوستان نادان هم، که به خیال خود به دین خدمت میکردند، در بیشتر مشوّش کردن آن تاریخ دست بالایی داشتهاند، لذا تاریخ گذشته اسلامی، مانند علم حدیث از نو باید بازسازی شود، و در آن بیشتر از علم حدیث، لازم است بر دانش جرح و تعدیل تکیه شود. خصوصاً نوشتن تاریخ تحلیلی قرون اولیه اسلامی، بر اساس موازین و اصول قرآنی و اهداف رسالت پیامبر اسلام، از ضروریات است. این کتاب، تاریخ روایتی یا تشریح تاریخی نیست، بلکه تاریخ تحلیلی یا تحلیل یک واقعه مهم تاریخی است. امید است این تاریخ تحلیلی چگونگی ورود اسلام به کردستان، بتواند در حد خود، گوشههایی هر چند اندک از گذشته ملت تاریخی و عظیم کرد را روشن نماید و محققین و تحلیل گران در تکمیل و اصلاح آن کوشش نمایند، و مورد نقد عالمانه قرار گیرد.
مهاباد ـ صلاح الدین عباسی
25/7/80
فصل اول
مادها:
در آغاز هزاره اول قبل از میلاد قوم ماد در ایران ساکن گردید. غرب مادها از طرف دولت آشور دائماً مورد تجاوز و غارت قرار داشت . در حدود سال 1000 ق.م دولت اورارتو که تقریباً در شمال ترکیه فعلی قرار داشت به سرزمین مادها چشم طمع دوخت، در مقابل آشوریان اتحادی به نام اتحاد ماننایی(M annaee) بین قبایل ساکن شمال غرب ایران ایجاد شدکه رهبراین اتحادیه دیاکو(D yaco ) از رؤسای طوایف ماد بود، آنها در دژ هگمتانه ( همدان فعلی ) مستقر شده و آنجا را پایتخت خود قرار دادند. دیاکو در سال 708 ق.م به فرمانروایی مادها رسید. پس از او فرورتیشFaravaratish جانشین او شد. او ارتشی تهاجمی تشکیل داد و با سکاها(Sakaha) درگیر شد و در جنگ با آشور کشته شد ( سال 653 ق م) و پسرش هووخ شتره (Hovakh.Shatra)جانشین او شد. او در دعوتی سران سکاها را غافلگیر و آنها را کشت و با دولت کلده متحد و نینوا پایتخت آشوررا در سال 612 ق م تصرف نمود و با دولت ثروتمند لودیه همسایه شد و بعد از مدت 5 سال جنگ بی ثمر طی انعقاد صلحی دختر پادشاه لودیه را به همسری ولیعهدش درآورد. این جنگ بی نتیجه منابع مالی و انسانی بسیاری از مادها را از بین برد و بعد از مرگ هووخ شتره فرزندش اژدهاک (Ajdahak) که توانایی و لیاقت چندانی نداشت جانشین او شد. در این زمان مادها اختلافاتی با متحد قدیمی خود کلده پیدا کردند. و دولت کلده پارسها را به شورش علیه ماد تحریک نمود، در حالی که اژدهاک به عشرت طلبی مشغول بود و لیدیها در میان مادها نفوذ زیاد پیدا کرده بودند و نارضایتی و نابسامانی در میان مردم و طبقه اشراف بالا رفته بود، پارسها شورش کردند. و4 سال با مادها جنگیدند که عاقبت با پیوستن یکی از مشاورین فرماندهان سپاه اژدهاک به نام هارپاگه به کوروش، فرمانده پارسها، دربار ماد فرو ریخت و اژدهاک اسیر شد و در سال 550 ق.م مادها منقرض و کوروش اولین پادشاه سلسله هخامنشیان پارسی شد.
مادها بر اساس زندگی شبانی و قبیلهای زندگی میکردند و شهرنشینی در آن رونق چندانی نداشت. طایفهای از مادها که مغها نام داشتند عهده دار امور مذهبی بودند. آنها کاهنان کیش قدیمی پرستش دیوان بودند که زردشت آن را نفی میکرد.
از دوران مادها خط و نوشتهای به دست نیامده است لذا بطور کلی از اعتقادات آنها اطلاعات کاملی در دسترس نیست. ولی آنها زردشتی نبودند. احتمال داده میشود مادها یا بت پرست بوده باشند یا خدایان طبیعی مثل خورشید، دیو و غیره را عبادت کردهباشند، و با توجه به بدست نیامدن آثاری کافی از آن دوران، درباره ادبیات و علوم مادها کلاً بیخبریم و تنها اطلاعات اندکی درباره هنر در میان آنها به دست آمده است.
پادشاهان ماد عبارت بودند از:
1ـ دیاکو 53 سال حکومت کرد.
2ـ فرورتیش 22 سال حکومت کرد.
3ـ هووخ شتر 40 سال حکومت کرد.
4ـ اژدهاک یا ایختی ویگو 53 سال حکومت کرد.
از 550 ق.م تا 652 م ( 31 هـ.ق ) یعنی 1202 سال کردها زیر سلطه سلسلههای هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی بودند.
وضعیت اجتماعی و سیاسی کردها قبل از اسلام:
در این 1202 سال کردها در چه وضعیتی بودند؟ تاریخ مدون و مخصوصی وجود ندارد که بتوان به آن مراجعه کرد ولی تنها از روی بعضی کتیبهها و تاریخ سلسلههای پادشاهان ایرانی و حکام یونانی و امپراتوران رومی میتوان به مطالبی دست یافت. تاریخ آن زمان، ??
نظرات
کاک صلاح دستت درد نکند!<br /> اما خداوکیلی چند درصد نوشته حاضر را خودتان نوشتهاید؟آیا کتابهای حمه کریم فقط یکی از منابع بودند یا همهی منابع تحقیقتان؟<br /> ممنون اگر پاسخ دهید.
برادر محترم: ضمن تشکر از دقت و بذل توجهتان<br /> خواهشمندم نه در این کار بل در تمام کارها در قضاوت و اظهار نظر عجله نفرمایید. شما تنها بخش اول نوشته را ملاحظه فرموده اید؛ با پخش تمام کتاب حتما متوجه خواهید شد کتابهای استاد حمه کریم تنها منبع مورد استفاده نبوده است بلکه از منابع مکتوب و غیر مکتوب دیگری هم بهره برداری کرده ام. البته لازم به ذکر است استاد کریم اولین کسی است که به زبان کردی در این باره تحقیقات بسیار قابل توجهی انجام داده اند و اگر اینجانب به قول جنابعالی تنها منبع استفاده ام کتابهای ایشان بود تا حدی کفایت می کرد چرا که ایشان از منابع بسیار متنوع و مرجعی استفاده کرده اند. منتظر نظریات و انتقادات دیگر شما هستم.
kak salah nazaretan dar morede Nazariyate Nasire Purpirar ke monkere selselehaye Sasani, Ashkani va Hakhamaneshi dar Iran ast chist? Aya nazare ishan ra qabul darid ya radd mikonid?
سامڕهند<br /> ئهو شتانهی وهک مێژوو له سهر ئێرانی کۆن باسی دهکهن سهرتاپای ئالووده به جهعلیات و درۆ و فیشاڵه. بهعزێکی ههر به کهڵهگایهتی له نهبوو دروست کراون و به زۆریی دهرخواردی زهینی کۆمهڵی بهشهری دهدرێن. ههمووی ئهو داستانسازییهش بۆ سوارکردنی قهومی فارس به سهر کۆڵی گهلانی دیکهی ناوچهکه دایه. ئهو بهرنامهیه بهشی زۆری له زهمانی ڕهزا شای پههلهوی دا هاته پیادهکردن. لهو دهمی ڕا دهست کرا به بهیت و باللۆرهیهک به ناوی نیژادی ئاریایی. گاڵتهجاڕێک که ڕهنگ و ڕواڵهتی زانستی ژنێتیکی و کهلتووری پێ درا و دهبوو مهسهلهن ئهو هیندییانهی که له هیندستان دهژین و فارسی کرمانی و مرۆڤی ئاڵمانی و ئینگلیسی به یهک ڕهگهز دابندرێن. فارسهکان لهو ڕێگایهوه کرانه ژاندارمی خهلیج و خاوهن تهمهددونی کۆن و کهلتوور و پێناسهی "برتر" واته باڵاتر له خهڵکی دیکه. <br /> <br /> ئهم ئاریاپهرستییه بێ ئهساس و درۆیینه بوو به ههویرێک که ئاوێ زۆر دهبا و دواتر ههڵدهمسێ. دهبوو ههرچی زۆرتر ئاوی تێکهن و بۆ ههڵشێلان خۆشی کهن. ئهمجار کهوتنه سازکردنی پێغهمبهرێک له سهر کاغهز بۆ ئهو نیژاده. له چهند سهدهی ڕابردوو دا کاتێک ناوی داریوشیان له سهر کهتیبهیهک له کێوی بێستون دیتهوه، فرسهت بوو تا له ناوی داریوش وشهی زهرتوشت ساز کهن. بهم جۆره که پیتی د بکهنه ز (زاریوش)، دواتر ت ی لێ زیاد کهن و بڵێن زاریوشت یا زهریوشت. ئهمجار بهرهبهره تا دهگاته زهرتشت، که له مهجالێکی دیکه دا ئهم پڕۆسهیه چاکتر باس دهکهم. ئهم پێغهمبهرسازییه له سهر کاغهر له 350 ساڵ پێشتر تێناپهڕێ. کهچی به دینی 4000 ساڵ کۆنی دادهنێن. بۆ سازکردنی نێوهرۆکی دینهکهش ههرچی وشهی زمانی هیندیی سانسکریت و شتی ئایینه عاسمانییهکانی دیکهیه دزراوه و کراوهته فهرموودهی ئهو پێغهمبهره درۆیینه. بۆ وێنه وشهی ئورمۆزد که خوا دهزانی ماناکهی چیه له کهتیبهکهی بێستون وهرگیراوه و به ئههورامهزدا گۆڕدراوه و خودایهکیان له خۆ ڕا لێ دروست کردووه. <br /> <br /> بهڵگهی قهوی بۆ تازهساخت بوونی ئهو ئههورامهزدا و زهرتوشت ـ سازییه ئهوهیه که له 60 ههزار بهیتی شاهنامهی فردۆسی که به 700 یان 1000 ساڵ کۆن دادهندرێ تهنیا چهند دێڕهشێعر له سهر زهردهشت ههیه که دیاره دهبێ له کاتی داندرانی شاهنامه دا ئهو دین و پێغهمبهره خهیاڵییه نهبووبێ و ناچار بووبن که لهم چهند سهدهی دوایی دا دوو یان سێ دێڕه شێعر جهعل کهن، له شاهنامه دا تێکههڵکێشی کهن و وهک پینه له باقی شێعرهکانی بدهن. سهیرتر ئهوهیه که ناوی " ئههورامهزدا" له 60 ههزار شێعرهکهی شاهنامه دانیه و فردۆسی دهڵێ:<br /> به نام خداوند جان و خرد کز این برتر اندیش بر نگژرد<br /> عهیبتر لهوهش دزینی سێ ئهسڵی مهسیحیهت (باوک، کوڕ، ڕووحی پیرۆز) ـه که سێ خاڵی گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک ـ یان لێ دروست کردووه و به زهرتوشتیان نیسبهت داوه. که تهنانهت وشهی نیک دزراوی وشهی نیکه ی یۆنانییه که به واتهی فریشتهیه. ئهم سێ خاڵهش له شاهنامه دا نههاتووه که دهریدهخا ساختی تازهیه و به شتی به ههزاران ساڵ کۆن به ئێمهی دهفرۆشنهوه. بهم جۆره فارس بوو به خاوهنی مێژوو و تهمهددون ههڵبهت له سهر بۆشایی.<br /> <br /> ئهمجار بڕوانه فهرتهنهی پادشاسازی بۆ ئێرانی کۆن. مهترسیدارترین بهشی ئهو پڕۆژهیه سازکردنی پادشاهانی درۆیین بۆ ئێرانی کۆنه. له تاق بوستان هیندێک نهخش و نیگار ههن که به ساختی ساسانییهکان دهژمێردرێن. دیاره ئهوه درۆی ئاشکرایه چونکه ئێستا لێکۆڵهران دهریانخستووه که ئهم نهخش و نیگارانه یۆنانین و له گهڵ نیگاره یۆنانییهکانی ههندهران تهواو یهک دهگرنهوه. ئهم وێنهی فریشتهی سهر تاق بوستان به دوو باڵهوه و شتهکانی دیکه، نه دهسکاری ساسانییه و نه فهرهادی کۆهکهن ههڵیقهندوون. لێکۆڵینهوهی نوێ له ئارا دایه و ساسانیش به دهردی باقی فیشاڵهکان دهبا و سابیتی دهکا ئهم سیلسیلهیه ساختهی زهینه و بێجگه له سهر کاغهز و به کهلیمات شتێک به ناوی ساسانی وجوودی نهبووه. <br /> <br /> ههروهها له ناوی ئهشکانی سیلسیلهیهکیان بۆ ئێرانی باستان دروست کردووه. لهم بارهشهوه لێکۆڵینهوه له ئارا دایه و سابیتی دهکا ههرچی به ناوی ئهشکانی دهرخواردی زهینی عموومی دراوه مهڕبووتن به یۆنانییهکان. لێکۆڵینهوه نوێیهکان دهڵێن وشهی ئهرشکوس که یۆنانییه له سهر پووڵی کۆن دیتراوهتهوه. مێژوونووسانی ئێرانی باستان ئهوانهیان به سکهی سیلسیلهی ئهشکانی له قهڵهم داوه. لێکۆڵینهوهی نوێ نهتیجه دهگرێ که سیلسیلهی ئهشکانی ههر نهبووه، ئهوهی ههبووه هی یۆنانییهکانه. <br /> <br /> من (نووسهری ئهم دێڕانه) له لایهکی دیکهوه بۆ ئهو تیئۆرییه دهچم. دهڵێم وشهی ئهشک وهرگیراو له ههمان ئهرشکوس ـه، ئهشکانی ههبوون، بهڵام ئهوان هیچ ڕهبتیان به شایهکان فارس یان ئێرانهوه نیه. ئهگهر ئهو میتۆدهی ساختهچییهکانی مێژووی ئێران چاو لێ کهین دهتوانین سهرنجی تهزویرکارییهکانی دیکهش بدهین. هیندێک له دۆزراوهکانی خۆم له ڕابردوو دا دهخهمه بهر نهزهری خوێنهر: <br /> <br /> بڕوانه له شاهنامهی پڕ له درۆ و فیشاڵ دا زحاک که به پادشای زاڵم له سهر ئێران ناسێندراوه چۆن دروست کراوه: اسحاق ـــ سحاق ــ زحاق ــ زحاک. واته له ناوی اسحاق ی کوڕی حهزرهتی ئیبڕاهیم شایهکی خوێنخۆریان بۆ گیانی ئێرانییهکان جهعل کردووه. <br /> <br /> سهیر که له ئاشپهزخانهی زحاک دا دوو ئاشپهز ههن به ناوهکانی ئهرمایل و گهرمایل. دیاره له ناوی ئیبڕاهیم و ئیسماعیل ئهو ناوانه چێ کراون. <br /> <br /> بڕوانه ئهو دوو ئاشپهزه واته ئهرمایل و گهرمایل کوڕهکانی خهڵک (فارسهکان) به دزی دهنێرنه شاخهکان و له جیاتی ئهوان ههر جارهی دوو مهڕ سهر دهبڕن و مێشکهکانیان دهدهن به مارهکانی سهر شانی زحاک. دواتر به قسهی شاهنامه قهومی کورد لهو کوڕه فارسه ههڵاتووانهوه پهیدا بووه.<br /> <br /> ئهمجا سهیر که کاتێک له شاهنامه دا ئهرمایل و گهرمایل ههر جارهی له متبهقی زوحاک مهڕێک سهر دهبڕن له کام داستانی مێژوویی دزراوه: ئهوه به ئاشکرا له دیمهنی سهربڕینی ئیسماعیل به دهست ئیبڕاهیم دزراوه که لهو کاته دا جوبڕهئیل مهڕێک (بهرانێک) دێنێ و به ئیبڕاهیم دهڵێ له جیاتی کوڕهکهت بیکه قوربانی. سهیره ئهو زحاک ـهش که کوڕی خهڵکی له پێناو دا سهر دهبڕن ههمان کوڕهکهی دیکهی حهزرهتی ئیبڕاهیمه به ناوی اسحاق. <br /> <br /> ئهم کهربازاڕییه بۆ چییه؟ بۆ ئهوهی شهڕ به عهڕهب بفرۆشن که زحاک حاکمی تازی واته عهڕهبه، کورد به تایفهیهک له فارس بزانن بۆ ئهوهی مافی بخۆن، تورک به خر (کهر) ناوزهد بکهن که نیژادهکهی ئاریایی نیه، و به گشتی ببنه گۆپاڵێک بۆ سهرکوتی گهلانی دیکه. <br /> <br /> یان بڕوانه له بهسهرهاتی حهزرهتی ئیبڕاهیم که دهخرێته نێو ئاورهوه به دهست نهمرود، چ داستانێکیان بۆ فهخرفرۆشی به خهڵکهکانی دیکه ساز کردووه و چۆن وشهی نهورۆز ـ یان خوڵقاندووه:<br /> ئاوری نهمرود ــ ئاوری نهورود، ئاوری نهوروز!!! ئهم تهزویره بۆ چی؟؟؟<br /> بۆ ئهوهی مێژوویهکی جهعلی له پێوهندیی له گهڵ هیندێک کۆڵهکه و لهتکه بهردی تاشراو به ناوی تهختی جهمشید ساز کهن، که بڵێن 2500 ساڵ لهمهو پێش لهم تهختی جهمشیده به دهستووری شای ئێران ئاگری نهوروز (نهورۆز) کراوهتهوه. ئێستا بۆ پشکنهران دهرکهوتووه تهختی جهمشید هیچکات شوێنی نیشتهجێ بوون نهبووه و هیچ کات نهکراوه به خانوویهک که سهری داپۆشن، بهڵکوو نیوهکاره به جێ هێشتراوه. نهورۆز یش جگه له نهمروود پادشای ئاسۆڕی کهسی دیکه نیه و چ ئیفتیخارێک بۆ کهس وهدی ناهێنێ.
بدوننام
26 تیر 1390 - 01:57شمابزرگوارکه نیتی جز دفاع از مظلومیت کردها نداشته اید و به ظاهر جانب انصاف را رعایت نموده ایدو از منابع و ماخذی نیز برای اثبات حقانیت گفته های خود استفاده نموده اید آیا درست است که در جهت تطمیع منافع و خواسته های خودتان اصالت و حقانیت و گذشته قوم و طایفه ای را بدون تحقیق و مستندات تاریخی به زیر سوال برده و از آنها استفاده ابزاری کنید آنهم بدون هیچگونه تحقیق و تفحصی در آن باب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آیا به نظر شما استفاده از اما و اگر آنهم در دفاع از قومی بزرگ همچون ماد ( کرد) آنهم با این پیشینه تاریخی پر غرور که در جای جای ایران آثار رشادتها و دلاوری های آنها مشهود است در مقطع حاضر کار بجا و پسنده ایست؟؟؟ و اما نکته اصلی که بنده حقیر راجع به آن بحث دارم دین و آیین یارسان است که نه تنها هیچ سنخیتی با اسلام ندارد بلکه آنرا در هیچ دین و آیین دیگری هم نمی توان ادغام کرد و شاخه ای از اسلام یا ادیان دیگر دانست . پیشینه آیین کهن و باستانی یارسان یا اهل حق به پیش از اسلام و زردتشت بر میگردد و خود جزو یکی از ادیان آسمانی است که با مراجعه به سوره حج آیه 16 و کمی تحقیق و دقت به وضوح به آن پی خواهید برد .( اگر چنانچه اندکی با تاریخ و معنای لغوی کلمات آشنایی داشته باشید مطمئنا پی خواهید برد که کلمه مجوس در مورد کردها و همان آیین یارسان یا اهل حق که در دوره زردتشت نیز تحت عنوان پیر- مغان و ... بیان می گردیدند بکار رفته است ...البته این تنها یکی از مورادی است که در قرآن به آن اشاره شده است و دلایل و ادله کافی جهت اثبات این ادعا نیز موجود و قابل بحث و بررسی می باشد... لازم به ذکر است که این آیین کهن و باستانی و الهی از قدیم الایام مورد ظلم و تعدی و کم مهری و هجمه واقع شده است ولی هنوز پابرجا و استوار بر حقانیت خود اصرار دارد) در پایان از شما بزرگواری که در جهت دفاع ازمظلومیت قوم پر غرور ماد گام برداشته اید انتظار می رود با رعایت انصاف و ابراز حقایق آیین کهن یارسان را نیز مورد بی مهری قرار نداده و در این مورد نیز مطالعه و تحقیق کافی و وافی را داشته باشید . دوباره تاکید میکنم که آیین یارسان یک آیین و دین منفک و الهی و سوای هر دین و آیین دیگر است اول آخرم یار